بالانوشت:ازم خواست شعری به مناسبت روز مباهله بگم تا تو هیئتشون بخونه . قبول کردم ...چند ماه بعد پرواز کرد .دعا کنین مهمون حضرت زهرا(س) باشه...
امروز تمام آسمان خویش من است
انس و ملک و جماد ، درویش من است
چون کفر بترسید ز نفرین بتول
هر معتکف فاطمه همکیش من است
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ازونجایی که بنده مخالف هرگونه ظلم و ستم در هر گوشه و کنار دنیا که باشه هستم ( تف به ریا!)و باز ازونجایی که این جانب حامی هر نوع مظلومی از انسان و حیوان و گیاه هستم لذا بدین وسیله حمایت خودم رو از جدیدترین نوع مظلوم ، یعنی جناب جرج دبلیو بوش! اعلام میکنم...
چرا اینجوری نگاه می کنی؟ خب مظلوم مظلومه دیگه!
نکنه اخبار گوش نمی دین؟ نشنیدین جایزه صلح نوبل رو دادن به اوباما؟! خب این یعنی ظلم دیگه!
نه خیر ، من به اینکه چرا این جایزه رو به رئیس جمهوری که کشورش بیشترین تعداد جنگ رو توی دنیا داره اعطا کردن هیچ اعتراضی ندارم. چون اصلا قرار نیست هچین جایزه ای رو به یه فرد واقعا صلح طلب اعطا کنن و هر کی همچین خیالی کرده ، خب با کمال احترام باید بگم که زهی خیال باطل!
حرف من اینه که این جایزه حق مسلم جناب اعلاحضرت بوش پسر بود که از حلقومش دراوردن و تپوندن تو گلوی این کاکاسیای تازه به دوران رسیده!
هنوز چند ماه از ریاست جمهوری اوباما نمی گذره و توی این مدت دقیقا همون راه و روش بوش رو ادامه داده و بی کم و کاست سیاستهای اونو تو سراتاسر دنیا اجرا کرده. خب شما انصاف بدین اگه قراره جایزه بدن چرا به جرجی جون که 8 سال تموم واسه گسترش نیروهای نظامی آمریکا تو اقصا نقاط دنیا شب و روز و خواب و خوراک نداشت ، ندادن؟
برای افراد یک جامعه انقلابی و بخصوص فعالان سیاسی آن ، هر از چندگاهی بازگشت به گذشته و دقت در شعارهای آرمانی و اصلی نظام مفید به نظر می رسد.
این که به یاد داشته باشیم مهمترین اصل روبط و سیاست خارجی ما همان است که با یک کاشیکاری زیبا و ساده بر سردر وزارت امور خارجه کشورمان حک شده بسیار بسیار ضروریست:
نه شرقی ، نه غربی ، جمهوری اسلامی
تکیه بر این شعار برای ما روشن می سازد که تمامی روابط ما با دول مختلف تنها بر اساس حفظ عزت و منافع کشور اسلامیمان می باشد.
این روزها عده ای با حمله به دولت از ارتباط میان ایران و چین و روسیه انتقاد می کنند . هر چند دلایل کم و بیش منطقی ای را برای این هجمه مطرح می کنند اما نکته مهم این است که به یاد داشته باشیم این انتقادهایمان را زیر سایه ی کدام پرچم مطرح می کنیم! شعار مرگ بر روسیه سردادن آن هم به دلیل بدقولی های هسته ای روسیه نسبت به ایران ، خوب است اما اگر زیر پرچم انگلیس و آمریکا نباشد!
دفاع از عزت سیاسی کشور با تمسک جستن به بیگانه امکان پذیر نخواهد بود.
این که ما با کدام کشورها ارتباط داشته باشیم تنها بر اساس مصلحت و منافع ملی ماست که معنی پیدا می کند در غیر این صورت اگر برای خوش آمد یک بیگانه به بیگانه دیگر ترش روییی کنیم و یا لبخند بزنیم ، این عین ذلت ماست.
____________________________________________________________________
پ ن 1: چند روزی خونه نبودم(وطن تشریف داشتم!) این بود که نشد به موقع عید بزرگ غدیر رو بهتون تبریک بگم. عیدتون مبارک...
پ ن2: اون یکی شاهد هم به سلامتی از سفر عتبات عالیات برگشت . زیارت قبول!
این روزها بحث انتقال موقت کتیبه کورش از موزه های خارجی به ایران مطرح می باشد و هزینه های هنگفتی تنها برای پذیرایی چند ماهه از این هموطن خارج نشینمان! متحمل شده ایم . که البته ارزشش را هم دارد . ولی سوال اینجاست که آیا اشیاء کهنی را که در موزه های مملکت خودمان نگهداری می شوند، خوب حفظ کرده ایم یا آنکه این اشیاء ارزش نگهداری ندارند؟
حفظ و نگهداری میراث فرهنگی کشور – در هر جای کشور که باشد ـ وظیفه تک تک ما ایرانی هاست . میراثی که از گذشتگان به ما رسیده امانتیست که باید بی کم و کاست به آیندگان تحویل دهیم . آیا فرزندانمان ما را خواهند بخشید اگر در اثر کوتاهی ما کمترین آسیبی به این امانتها برسد؟
آیا فقط به بهانه این که موزه ای در مناطق محروم واقع شده می توان از حفظ اشیاء گرانبهای درون آن سرباز زد؟ و اصلا آیا شهر هایی با آن قدمت تاریخی که اکنون بیشترین حجم اشیاء کشف شده تاریخی کشور از دل خاک چندین هزار ساله شان بیرون می آیند و آبروی تاریخ این مرزوبومند ، مستحق محروم بودنند؟؟؟؟
تصویر زیر متعلق به نحوه نگهداری دو کتیبه!!!! با خط میخی در موزه شهر تاریخی شوش می باشد. قضاوت با خودتان(ممنون از بهاره و رازپنهان عزیز بابت عکاسی)....
این هم تصویر بلیط های ورودی که هیچ ربطی به شوش نداره!!!
سمت راست: شی ء کشف شده در بهبهان که پشت بلیط هم توضیحاتی در مورد موزه بهبهان داده شده
سمت چپ: کاخ سعد آباد -موزه فرشچیان که پشت بلیط هم معرفی موزه سعدآباد تهران درج شده!!!!
عرفه...روز شناخت... امروز باید شناخت راه روشن عاشقی را...باید انتخاب کرد مسیر بودن را... همقدم مسلم ، مسلمانی را آبرو می بخشی یا ...؟
حسین عزم سفر دارد...
عشق ، عاشق می طلبد...
این روزها که می گذرد
هر روز احساس می کنم
کسی در باد صدا می زند...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ ن: اون یکی شاهد الان کنار ضریح و گنبد طلایی مولا امیرالمومنین دعاتون می کنه...فرصت نشد خداحافظی کنه ...
اتل متل بسیجی
همونکه بیقراره
از نامروتیها
هزارتا قصه داره
یه روز یه اسبی داشت و
یه سنگر قشنگی
عکس امام و قرآن
روی دوشش،تفنگی
دلش پر از غصه شد
جنگ که به آخر رسید
غصه و درد و رنجش
یکی یکی سر رسید
کبوتر عشق اون
توجماران لونه داشت
وقتی امام رو میدید
هیچ آرزویی نداشت
از وقتی که امام رفت
دلش پیش علی موند
سرود عاشقی رو
تو دشت رازقی خوند
تموم آرزوهاش
لبخند رهبرش بود
اسم آقا مثل گل
تو باغ باورش بود
تا اینکه نامردما
دوباره سر رسیدن
این بار به شکل یک دوست
به جنگ اون دویدن
یواش یواش حجاب رو
از دخترا گرفتن
اون پسرای خوب رو
از مسجدا گرفتن
میگفتن ایران اما
آمریکا رو میخواستن
نامردا از پشت سر
خنجرا رو میکاشتن
چفیههای جنگی رو
یه تیکه پارچه خوندن
به جای تکبیر ، اونا
سوت و کفو نشوندن
بسیجی رو میزدن
اون آدمای نامرد
بش میگفتن :دیوونه!
برو، به جبهه برگرد
بش میگفتن: شماها
طالب جنگ و خونید
میخواید که شادی ها رو
از دلمون برونید
بسیجی غصه میخورد
غصه دلش رو میکشت
اما بازم دردشو
به هیچ کسی نمیگفت
آخر یه روز ناله زد
دلش کتک خورده بود
آخه چشم آقا رو
گریه کنون دیده بود
آقا به فکر اون بود
چفیه به گردن انداخت
تو قلب اون بسیجی
یه شور تازه انداخت
از اون به بعد وقتیکه
بسیجی غصه داره
با یک نگاه به رهبر
خستگی در میاره
تو چشمای رهبرش
ائمه رو میبینه
از خدا خواسته هیچوقت
داغ اون و نبینه...
دل از کجا که بیاید، زود می رسد آنجا؟
ازین مسیر پر از رود، می رسد آنجا؟
شبیه تنگ پر از آب و ماهی ، دل
در انتظار حلول است، زود می رسد آنجا؟
قلم برای قدوم تو طاق نصرت بست
خبر رسیده که موعود می رسد آنجا
تمام ثانیه هایم که جمعه جمعه گذشت
به ندبه، ندبه سرودم ،سرود می رسد آنجا؟
تو با منی و من از شهر بودنم دورم
دلم برای خودم سوخت، دود می رسد آنجا؟
میگه : کافری ! چون میری تو حرم امامها و امام زاده ها و از اونا خواسته هات رو می خوای.
میگم : خب چه اشکالی داره مگه؟
میگه : خود خدا گفته «لاتدعوا مع الله احداً»
میگم : اون در مورد پرستش و عبادت بوده.من این بزرگواران رو فقط شفیع خودم پیش خدا قرار میدم. اونا از من آبرومندترن. ازشون می خوام خواسته ی منو اونا از خدا بخوان. یه جورایی پارتی بشن واسم.ازشون کمک می خوام.
میگه : از هیچ کس غیر خدا نباید کمک بخوای
میگم: خدا هر کاری رو با وسیله ش انجام میده. اگه گرما می خوایم باید بریم سراغ آتیش. سلامتی می خوایم باید دارو بخوریم . بریم پیش دکتر . این کارا هیچ کدومش شرک نیست. خود خدا گفته «تعاونوا علی البر و التقوی». خب ما که از هر کسی تو این دنیا کمک می گیریم , چه اشکالی داره که از بهترین بنده های خدا کمک بخوایم؟
میگه : اونا مردن! مرده که هیچ کاری ازش برنمیاد. چیزی نمیشنوه.
میگم: این چه حرفیه! مگه پیامبر بعد از جنگ بدر نرفت بالای سر کشته های کفار و صداشون کرد! به پیامبر گفتن: آیا مرده ها رو صدا می زنید؟ جواب دادن: بله, شما از اونها شنواتر نیستید. فقط نمیتوانند جواب بدهند.» تازه این همه آیه داریم درمورد اینکه دنیای بعد از مرگ دنیای زندگیه و مرگی توش راه نداره. دیگه بگذریم از ایه هایی که در مورد شهدا نازل شده« و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» و خیلی آیه های دیگه.
سرشو میندازه پایین. دنبال جواب می گرده...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن: پس فرقی میان وهابیت و بهائیت نیست چون هردو یک هدف را دنبال می کنند : {امنیت اسرائیل و حذف اسلام واقعی}!!
عربستان، به کجا چنین شتابان؟ http://www.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=791223
شهید بهشتی: حتی به دشمنتان هم دروغ نگویید...
دیروز مصاحبه ای انجام دادم با جناب حجه الاسلام راشدی امام جمعه چالوس. ایشون تو بخشی از صحبتهاشون نکته ای رو گفتن که شاید مشکل و مسئله ی خیلی از شهرستانهای کشور باشه. بد ندیدم این قسمت از گفتگومون رو واستون بزارم ...
امام جمعه شهرستان چالوس در پاسخ به سوالی پیرامون میزان هماهنگی بین ارگانهای فرهنگی شهرستان ضمن اشاره به نسبی بودن این مطلب از تلاش ارگانهای مختلف برای ایجاد این هماهنگی خبر داد و افزود:« به هر صورت در اینجا همه به این نتیجه رسیده اند که باید همه دست به دست هم دهیم و سرمایه هایمان را روی هم بگزاریم و یک برنامه جامعی را فراهم کنیم . هرچند ما نتوانسته ایم کاملا در عمل هم اینگونه باشیم اما خود رسیدن به این نظر و تفاهم فکری می تواند در چند سال آینده ما را به نتیجه مطلوب برساند .»
ایشان یکی از اساسی ترین مشکلات در راه رسیدن به هماهنگی بین ارگانها و نهادهای فرهنگی شهرستان را تاکید مراکز استانی و کشوری هر نهاد بر اجرای برنامه های خودشان است . غافل از اینکه گاهی این برنامه ها با سیاستها و برنامه های جامعی که در شهرستان در حال اجراست منافات دارند :« مراکز ادارات باید متوجه بشوند که در شهرستان دارد یک کاری انجام می شود که با تجمیع امکانات و افکار و تجهیزات و برنامه ها به نتیجه مطلوب می رسد و اگر امور را به اینجا واگزار کنند فکر می کنم دستگاههای داخل شهرستان آمادگی ایجاد هماهنگی با یکدیگر را داشته باشند.»
یه روزی یه آقایی گفت جلوی من از مرگ صحبت نکنین .نگید مرگ بر آمریکا. نمی ذاشت پرچم آمریکا رو آتیش بزنن . می گفت زشته !
خواستیم بریم راهپیمایی روز 13 ابان گفت نرید از درساتون عقب می افتین . نباید کلاساتون رو تعطیل کنین.
چند سال گذشت...
حالا جلوی چشمش داد می زنن و شعار مرگ می دن با این تفاوت که دیگه مرگ بر آمریکا نیست . مرگ بر بسیجیه ! ولی اون اصلا مخالفت نمی کنه ...
دوباره 13 ابان شده . این بار از نظر همون آقا رفتن تو راهپیمایی هیچ اشکالی نداره ! هیچ کس از درسش عقب نمی مونه !! فقط باید یه دستمال سبز به دستت بسته باشی تا همه چیز حل شه ...
ما که سالهای ساله حرفمون یکیه و پاشم هستیم . تو همه راهپیمایی ها شرکت کردیم و هیچ وقت هم از درسمون عقب نیوفتادیم . همیشه حرف از مرگ دشمن زدیم و کنارش لطیف ترین شعرهای عاشقانه رو سرودیم و روحیه مون هم خط خطی نشد...
یکی بگه این آقایون چرا هی رنگ عوض می کنن؟؟؟؟
------------------------------------------------------------------------------------------------------
پ ن: دقت کردین رنگ کراوات عبدالله عبدالله کاندیدای معترض ریاست جمهوری افغانستان توی این چند تا نطق اعتراض آمیزش چه رنگی بود؟ (( سبز ))!!!!!