الله اکبر
"الله اکبر"، که از پس سالها خمودگی و رخوت, ملتی را به بیداری کشاند و حنجره شان را در میان نعره های ابتذال شیاطین عالم به بانگ روح بخش الله اکبر آرامش بخشید.
الله اکبر
"الله اکبر"، که ذره ای از طعم شیرین بودن وو نفس کشیدن در هوای ظهور را با زیستن در کنار نایبان برحق حضرت صاحب زمان، امام خمینی و امام خامنه ای بر ما چشانید و لذت عشق الهی را به ما فهماند.
"الله اکبر"، که دست غیبش را در پیروزی خون بر شمشیر به چشم دیدیم و به خود بالیدیم که از میان این همه آدم، ایرانی را برای بزرگترین انقلاب قرن انتخاب نمود.
"الله اکبر" که فتنه کردند و مکر ورزیدند و خدا بهترین مکر کنندگان است...
"الله اکبر "که می گویند: "انقلاب مال همه است و از همه گروهها در انقلاب بودند!" و از یادبرده اندکه انقلاب امام بود که به همه ی این گروهها آبرو داد و این آنها بودند که ناگزیر از پیوستن به جریان پرشور مردم انقلابی و نهضت اسلامیشان بودند. از یاد برده اند نامردیهای همین آقایان گروهها را که خون به دل امام امت کردند و اگر نبود نامریشان حالا چشم انداز بیست ساله را در یک قدمی خود داشتیم...
"الله اکبر" که با آن همه دشمنی دشمنان و ترورها و تبلیغات و تحریمهایشان، در 32 سالگی انقلاب می بینیم و می بینند صدور انقلاب را تا قلبهای مردم دورترین نقاط دنیا و می شنویم و می شنوند شعارهای ما را از دل اهرام مصر و بیابان ها ی تونس و شهرهای یمن...
"الله اکبر" که جعل اعدائنا من الحمقا...
الله اکبر الله اکبر الله اکبر..
تلوزیون صحنه هایی از پیوستن نیروهای ارتش مصر به مردم را نشان می دهد و من یکباره بر خود می لرزم از این همه شجاعت...
یک روی سکه پیروزی نهضت مردم و برکناری دیکتاتور مصر است و اما این سکه روی دیگری هم دارد - هرچند احتمالش بسیار ضعیف است اما به هر حال احتمال دارد - و آن عدم پیروزی مردم است. در این حالت، دیگر مردم، حتی درصورت دستگیری هم پس از طی دوره محکومیت آزاد می شوند اما نیروهای ارتش بی بروبرگرد حکم تیر در انتظارشان است. و این فکر ناخوداگاه تحسین شجاعت نظامیان مصری را بر زبانم جاری ساخت.
و امروز 19 بهمن یادآور از خودگذشتگی و شجاعت افسران و همافران نیروی هوایی ارتش ایران است. و من تازه امروز اوج شجاعت آن روزشان را درک می کنم.
تاریخ در حال تکرار است! و من در عجبم از حماقت دشمنان اسلام و انسانیت که برای تنوع هم که شده راه و روش خود را عوض نمی کنند و دقیقا همان راهی را می روند که بهمن 57 شکست و زبونی شان را تا ابد در تاریخ ثبت کرد. خنده دار است که از زبان حسنی نامبارک! می شنویم : من صدای اعتراض شما مردم را شنیدم و این جمله عینا همان جمله آن خائن پهلوی ست! و خنده دار تر است که می گویند دیکتاتور مصری برای معالجه به اروپا می رود و شاه ایران هم درست برای معالجه 26 دی از ایران خارج شد و سالهای سال معالجه اش به طول انجامید!!!
در خیابان انقلاب ، به چهار راه سی و دوم رسیدیم و در مقابل تمام به چپ و راست پیچیدگان می ایستیم و خدابخواهد مستقیم تا ظهور حضرت حجت(عج) با کاروان انقلاب به پیش می رویم. ما بچه شیعه های ایرانی، قلم به دست گرفته و برآنیم تا با دوبال علم و دین جهانی سازیم درخور شکوه حضور مهدی(عج).
اگر خازن و مقاومتی را بر صفحه بُردی لحیم می کنیم, می اندیشیم که ظرفیت خودمان در عمل به دستورات الهی چقدر است و مقاومتمان در برابر دشمنان الله چه میزان؟
اگر برای بهبود محصول و نابودی آفات زمین زراعی مان دنبال بهترین کودها و سموم حیوانی و شیمیایی می گردیم , بیش از آن و پیش از آن به دنبال سمی برای دفع آفات روحانی خود می گردیم و آنتی ویروس جانمان را با تفکر بسیجی اپ دیت نگاه می داریم.
پلانی می کشیم برای بنای جامعه ی مهدوی که دشمنان انقلاب, با آخرین ورژن اتوکد هم نمی توانند به عظمت آن راه یابند.
خوب می دانیم که ماهواره امید هر چقدر هم که در فضای لایتناهی بگردد خورشیدی نمی یابد تابنده تر از حضرت صاحب(عج) و تا طلوع آفتابش دلخوش می کنیم به ماه وجود امام خامنه ای و ستارگانی می شودیم گرداگردش تا پرتویی از نور شیعه را به جهانیان بنمایانیم.
آری، جوان ایرانی به خوبی می داند که اول مهندس انقلاب اسلامی ، حضرت امام خمینی(ره)، دستورکار سیستم انقلاب را بسیار هوشمندانه طراحی کرده و با یک حلقه While تک دستوری، آینده ی مملکت را بیمه نموده است: "پشتیبان ولایت فقیه باشید تا آسیبی به مملکت شما نرسد"
و این است که تمام "سنسور"هایش را حسّاس به اشاره رهبر تنظیم کرده و همّت، مضاعف می کند در نابودی دشمنان حضرت ماه و کار، مضاعف می کند برای آبادانی دیار عاشقان؛ ایران.
ان شاءالله
هوای پنجره فولاد می زند به سرم تمام عاطفه ها پیش لحظه مهمانند حدیث " حصن ولایت" به شرط تو آقا رسوخ کرده دلم را و من قمار می کنم این جان خسته را با تو شبیه دانه ی انگور می شوم گاهی بهشت جای من است و امام، دلخونم!
شاید دو سال پیش بود. باهاش تو چت روم آشنا شدم. اهل مصر بود و دانشجوی الازهر و عضو اخوان المسلمین... همین که گفت اخوان المسلمین، انگار سر تاول قلبم رو باز کرده باشه جیغم دراومد! بش گفتم : شما چطور داعیه حمایت از فلسطین رو دارید وقتی دولتتون بزرگترین حامی اسرائیل تو منطقه ست؟ گفتم چرا بر علیه دولتتون قیام نمی کنید؟
گفت امکانش نیست. گفت دولت قویه. گفت... گفتم: شاه ایران هم قوی بود. گفتم کل ابرقدرتهای دنیا هم پشت شاه ایران بودند اما ما قیام کردیم. اما ما پیروز شدیم . خدا با ما بود ؛ با شما هم هست!
گفتم شما با سکوت در مقابل سران مزدور کشورتون نه تنها به خودتون بلکه به تمام دنیای اسلام ظلم می کنید.
گفتم: عامل مهم پیروزی انقلاب ایران ، وجود رهبری همچون امام خمینی بود. شما هم باید رهبر داشته باشید...اینجا بود که به فکر فرورفتنش رو حتی از پشت کیلومترها فاصله و میلیونها صفرو یک این دنیای مجازی به راحتی حس می کردم...
حالا مردم مصر قیام کردند...حالا شاید او هم در صف تظاهرکنندگان باشه، اما...
هرچند جهان عرب کم کم پا در مسیر قیام گذاشته و از رخوت چندین ساله جدا میشه، اما...
اما...
اما هنوز هم رهبر اصلی ترین نیاز برای برچیده شدن ظلمه...
جهان در انتظار توست ای بزرگترین رهبر.
آن سر دنیا مردم تونس کشورشان را به آغوش اسلام برمی گردانند و این سر دنیا شهرهای ما هر روز بیشتر از مسلمانی دور می شوند...
آن سر دنیا برای حفظ حجابشان حتی حاضرند مدرسه و دانشگاه را ترک کنند و این سر دنیا دختران ما محجبه به دانشگاه می روند و ... بر می گردند.
آن سر دنیا چنان و این سر دنیا چنین ... و افسوس که این سر دنیا نام شیعه آل محمد(ص) را به دوش می کشد و اصلا از یاد برده که همیشه و همه جا نوکر را با نام ارباب می شناسند و کمترین خطای نوکر را به پای ارباب می نویسند و حالا ما که خود را شیعه نامیدیم و داد می زنیم در نوحه هایمان که نوکر آل محمدیم پس آبروی آن بزرگان در دست ناچیز ماست...
منتظر جمعه می مانیم تا بیاید و تعطیل باشیم و پارک برویم! و آنوقت وقتی عصر شد و اخبار، کودکان شهید فلسطینی را نشان داد یادمان می افتد که مهدی باید بیاید تا ما نمیریم!!!
آن سر دنیا مربی تیم فوتبال را برای شکست تیمش به محاکمه می کشانند و این سر دنیا میلیارد میلیارد در حلقوم مانکن های ابروبرداشته ی روی زمین سبز می ریزند و برای کمترین تمرینشان تمام ایران به این بزرگی جا ندارد و حتما باید به ترکیه و آلمان و ... بروند و در هتل آنچنانی اقامت کنند و خوش بگذرانند به امید روزی که کودک آدامس فروش سر چهارراه با آن کتانی های سوراخ سوراخش از ویترین مغازه ای ببیند گل زدن آنها و شاد بشود و این هم سهم او باشد از بیت المال!
غافل از آنکه تازگیها حتی این سهم کوچک را هم از کودک دریغ می کنند و آن قدر می خورند که دیگر نای گل زدن ندارند!...
... و آب از آب هم تکان نمی خورد...
این سر دنیا مردی خواب را بر خود و نزدیکانش حرام کرده و هر دو هفته استانی را قدم می گذارد تا بزاداید اشک محرومیت را از دیده ی کودکان و اما عده ای آنقدر با نام انقلاب خورده اند که حتی خوردن را هم فقط حق خود می دانند و بس! و انگار می ترسند اگر اشک محرومیت از جلوی نگاه کودک کنار برود، ببیند و بفهمد آنچه را که تا حالا به نام انقلاب بر سر او اورده اند که اینطور سراسیمه به دنبال هر راهی برای مشغول کردن رئیس جمهور و جدا کردن او از این رفت و آمدها هستند.
خلاصه بگویم این رسمش نیست... ما باید و باید و باید بهتر از این باشیم... بودن و نفس کشیدن در هوای جمهوری اسلامی کم نعمتی نیست که با شایعه ی خراب بودن بنزین داخلی ریه هایمان را از استنشاقش محروم کنیم.
امام خمینی انقلاب را ارزانی ما کرد و امام خامنه ای با خون جگر آن را باغبانی می کند تا ما گلهای هرزه ی روی زمین نباشیم و همچون بوته های پرطراوت محمدی عطر و رنگمان رشک دنیا باشد.پس اینگونه باشیم.
دنیا برای حذف هر اعجاز آماده ست
حس غریب مرگ یک آواز آماده ست
روزی تمام قلب من شوق پریدن بود
حالا برای هر چه جز پرواز آماده ست
طرح آموزش های رایگان شهروند الکترنیک در شهرهای مختلف کشور در حال اجراست. طرحی که به خودی خود می تواند موجبات پیشرفت و ترقی علمی شهروندان را فراهم کند. این آموزشها که شامل آموزشهای رایانه و اینترنت، زبان انگلیسی، بانکداری الکترونیک و کارافرینی می باشند از سوی مرکز توسعه نوآوری و کارآفرینی دانشگاه تهران در حال اجرا هستند.
گذشته از فوایدی که گسترش و اجرای این گونه طرحها دارند و برکسی هم پوشیده نیست، دقت در رفع نواقص آنها هم می تواند بسیار مفید و لازم باشد. نواقصی که هر چند جزئی و کوچک به نظر می آیند ولی با نگاه به گستره ی این آموزشها و رنج افراد تحت پوشش آن اهمیت آنها غیر قابل انکار است.
بخصوص در سی دی مربوط به آموزش زبان انگلیسی استفاده از عکس ها و کلماتی که با فرهنگ بومی ما در تناقض است برای یک طرح ملی اصلا شایسته نیست. به طور مثال چه لزومی دارد که افراد جامعه در اولین درس و جزو اولین کلمات شنیدن و خواندن و نوشتن کلمه "dancing" را بیاموزند؟ این کلمه چقدر مورد استفاده افراد در خواندن مقالات علمی و ارتباط با انگلیسی زبانها می باشد؟ و اصلا هدف از یادگیری زبان انگلیسی چیست؟ آیا قرار است این زبان به پیشرفت علمی و تحقیقاتی ما و تأثیرگذاری فرهنگ والای اسلامی ایرانی ما بر دنیای غرب منجر شود و یا راهی شود برای هجوم فرهنگ غلط بیگانه؟ که اگر این طور باشد باید گفت طبق نص صریح قرآن کریم « و لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا» نساء/141 .
استفاده از عکسهای زنان و مردان خارجی که در بعضی موارد به دلیل عدم پوشش مناسبشان، تهیه کنندگان سی دی مجبور به سیاه کردن بخشی از تصویر شده اند چقدر ضروری ست؟ آیا نمی شد از عکس هموطنان خودمان در این آموزشها استفاده شود که نیازی هم به این گونه سانسورها نباشد؟
در سالهای گذشته عدم نظارت دقیق بر آموزشگاههای زبان انگلیسی موجب شده بود که مسئولین این آموزشگاه ها به بهانه استفاده از کتابهای اورجینال تصاویر و کلمات و نهایتا فرهنگ مستهجن غربی را به خورد جامعه و به خصوص کودکان و جوانان ما بدهند که نتایج نامیمون آن هر روز بیشتر در اجتماع به چشم دیده می شود. و این تازه بخشی از ماجراست و خبرهای سازمانهای اطلاعاتی از نقش این آموزشگاه ها در نفوذ در بین جوانان و جذب آنان به عنوان جاسوس در فتنه گذشته حاکی از عمق فاجعه ای است که با نام زیبای یادگیری زبان بین المللی و ورود به دهکده ی جهانی برای ملت ما رقم خورد.
خلاصه ی کلام همان گونه که از قدیم گفته اند " مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود" دقت در شیوه آموزش آن هم وقتی طرحی به صورت کشوری و در میان اقشار مختلف مردم از کوچک و بزرگ و کم سواد و تحصیل کرده قرار است اجرا شود، بسیار بسیار بسیار ضروری می نماید.
رفتم سینما تا فیلم ملک سلیمان رو ببینم. فیلم واقعا جالب و تأثیرگذاری بود. در مورد این فیلم و نقد و صحبتهای پیرامونش زیاد گفته شده . پس من قصد ندارم نقد فیلم کنم. قصد من نقد فیلم دیدن است!
واقعا متأسف شدم از دیدن آدمهایی که بعد از گذشت این همه سال از عمرشون هنوز فرهنگ فیلم دیدن رو یادنگرفتند!
تصور کنید سالنی رو که تا آخرین صندلیش پر از مردمی و خانواده هاییه که برای دیدن فیلم مورد علاقه شون وقت گذاشتند و هزینه کردند و حالا اومدن تا در آرامش و در یک فضای به اصطلاح فرهنگی به تماشای فیلم بپردازند ...
در این میون چند جوون پاشون رو روی صندلی جلویی دراز کردن ، به شکلی که سایه ش با نور پروژکتورها روی دیوار افتاده و از اون ته سالن قابل دیدنه... هر چند لحظه یه بار هم با صدای بلند ناخوشایند و گوش خراشی که در تمام سالن شنیده می شه در مقابل هر دیالوگ فیلم یه تیکه می پرونند و چند نفری می زنند زیر خنده...
آخه آدم هم انقدر بی فرهنگ؟!
این رفتار به جز عقده ی جلب توجه ناشی از چی می تونه باشه؟ تا کی می خوایم بی ادبی های خودمون رو اسم آزادی روش بزاریم؟ اصلا به این فکر می کنیم که "حق الناس" یعنی چه؟
خلاصه اگه کسی از اون عده جوون مزاحم الان داره این مطلب رو می خونه باید به عرضش برسونم که من هیچ وقت از حق خودم نمی گذرم و رفتار اون شبشون تا ابد در نامه عملشون باقی خواهد موند.
چقدر می شود کریم بود بانو! سه ساله باشی و با کمر شکسته و پای برهنه روی خارهای بیابان قدم بگزاری و بعد دامنت را برای در آغوش کشیدن بابا باز کنی و بعد ...
و حالا میان کوچه پس کوچه های تنگ شهر شام, از میان مغازه های پر از عروسک های چینی رسیدم به گنبدی که تمام زبانهای دنیا را می فهمید...
چه تلاش شیرینی بود در بازوانی که عروسک ها را با اشک چشم بدرقه می کردند تا در هوا بال بگشایند و برسند به ضریحت...
و هر عروسکی پیغامبر لبیک یا حسین دل عاشقی ست که به سوی تو می آید...
چه اسمانی بود و چه اشنا نشستن در حریم سپیدت... انگار سالهاست که اینجا رو می شناسم... انگار اصلا اینجا متولد شده ام...
این عرض ارادت شاهد رو بخونید: اتل متل رسیدن...