شنیده می شود این روزها مسئولین زندان گوانتانامو خود را به آب و آتش می زنند و از تمام راهکارهای قانونی و غیر قانونی استفاده می کنند تا بتوانند برای چند روز یا چند ساعت هم که شده به ایران سفر کرده و روش های جدید و دهشتناک شکنجه را از زندانبانان ایرانی یادبگیرند.
مسئولین گوانتانامو که بعد از زندان آلکاتراز برای خود اسم و رسمی به هم زده بودند و اوازه ی شکنجه های مخوفشان جهانی شده بود ، این روزها و پس ازانتشار آخرین مصاحبه همسر تاج زاده ، این شهرت خود را در خطر دیده و دهانشان از عمق قصاوت قلب مسئولین زندان اوین باز مانده است و شدیدا کم آورده و نگران آبروی خود هستند!
شکنجه های بسیار وحشتناک نظیر عدم سرو میوه در برنامه غذایی و نبود توالت فرنگی از نمونه این شکنجه های ابتکاری مسئولین اوین می باشد که تاکنون در هیچ کجای دنیا مشاهده نشده است و باید گفت اوین دست گوانتانامو و آلکاتراز و ابوغریب و زندانهای موصاد و گشتاپو و حتی زندان هارون الرشید را هم از پشت بسته!
گفته می شود چون بر اساس یک ضرب المثل انگلیسی یک سیب در روز بیماری را دور نگه می دارد پس عدم سرو میوه به تاج زاده با هدف ابتلای او به بیماری های غیرقابل درمانی همچون ایدز و سل و تومور حاد مغزی و حتی سرماخوردگی!!! صورت گرفته که اعتراض جهانی را در پی خواهد داشت.
بنا به اخبار سایتهای سبز این روزها حتی درکودکستان های ایران هم نسل سبز اینده در اعتراض به این عمل زندان اوین شعر پر معنای زیر را می خوانند:
میوه نخور نشسته ....رویش مگس نشسته !
که با این شعار همراهی خود را با تاج زاده نشان می دهند.
زیبا، بیا که نوبت دوری, میان ماست
اینجا مرامنامه ی نالوتیان وفاست
اخبار منتشر نشده, سیل , زلزله
هر گوشه بزم قتل دلِ عاشقی به پاست
یک نقطه ی سیاه،سرآغاز یک شروع
یک قارقار شوم ,ببین خانه اش کجاست؟
در ازدحام پرطپش گورهای سرد
روحی دوید؛گمانم که روح ماست
تابود، بودمان به تمنای بود رفت
حالا که مرگ...فرصت تفسیر ماجراست
اینجا شبیه خانه ی آدم نمی شود
مجهول نا معادله ی این زمین، خداست
تقویم را که نگاه کنی پر است از مناسبتهای مختلفی که روز فلان و بهمان نام گرفته اند. روزهایی که بیش از نود درصدشان به مناسبت شهادت عزیزی نام گذاری شده اند.
روزهایی که به یمن آنها هر بار برای گروهی از مردم جامعه جشن می گیریم و همایش برگزار می کنیم و سخنرانی می کنیم و هدیه بارانشان می کنیم و... و همه ی اینا به مناسبت از دست رفتن بزرگی از ان دسته!!!!!
درست است که در اعتقاد ما "شهادت" عین زندگیست و شهدا را حاضر و ناظر می دانیم اما این شهود و زندگی برای خود شهید است . انچه در دنیای ما چهره می نماید جای خالی اوست... هرکدام از شهدا در هر بخشی که فعالیت می کردند و جزو هر قشر جامعه که بودند . بهترینشان بودند و لذا نبودشان به راستی دردناک...
من هم نام گزاری ایام با یاد شهدا را قبول داشته و ارج می نهم . امااین شهدا روز تولد هم دارند! آیا این درست است که ما در سالروز از دست دادنشان جشن بگیریم و به هم جایزه بدهیم؟؟؟ اصلا کمی فکر کنیم! عاقلانه است؟؟؟؟
بهتر نیست مثلا روز تولد شهید مطهری ، روز معلم باشد و روز تولد شهید فهمیده ، روز نوجوان؟
تا حالا فکر می کردم این نام گزاری ها در ایام جنگ و تحت تأثیر فضای فرهنگی آن دوره بوده اند اما آخرین موردشان یعنی نام گزاری روز شهادت شهید چمران به عنوان روز بسیج اساتید ، حجت را تمام کرد که آقایان قصد ندارند برای لحظه ای هم بیاندیشند که اگر شهید چمران بود الان علم ما در کدام قله سیر می کرد ... شهادت چمران تنها و بهترین پاداشی بود که می توانست برای آن همه مجاهدت و تلاش در راه خدا به او تعلق گیرد اما نداشتن او برای ما نه پاداش که حتی بلاست. پس چگونه حاضر می شویم چنین روزی را جشن بگیریم؟ اصلا آیا خانواده شهدا راضی هستند در روزی که آنها مراسم ختم می گیرند بقیه جشن برپا کنند؟
تا حالا فکر کرده اید اگر روزی زبانم لال! روز عاشورا را مثلا روز جهاد بنامیم و بعد هر سال از جهاد گران طی جشن باشکوهی! تقدیر به عمل آوریم چه بر سر اسلام و شیعه می اید؟ خنده دار است مگر نه؟! باور کنید بقیه روزهای ملی ما هم به همین اندازه خنده دارند...
هشت ابان سالروز پرواز قیصر امین پور گرامی باد...
صد دشت لاله به جان طرح کرده بود
آبی ترین طلسم جهان شرح کرده بود
با بالهای روشن تدبیر می پرید
قیصر تمام قلب مرا فتح کرده بود
(شعر از شاهد)
چون موج بی درنگیم
یک سینه پر فشنگیم
عمّار شهرت ماست
ما بچه های جنگیم
شاهد شدیدا اعتقاد داره که :
آفتاب آمد دلیل آفتاب ... گر دلیلت باید از وی رو متاب
بر همین اساس و با توجه به شبهاتی که این روزها به وسیله یه عده زالو صفت بین جوانان و البته بزرگترها پخش می شه، بنا دارم هر بار مطالبی رو از سیره عملی و زندگی واقعی امام خامنه ای براتون توی وبلاگ بزارم. بخش جدید وبلاگ شاهد با عنوان "لبیک یا خامنه ای" که در منوی سمت چپ وبلاگ قابل مشاهده ست به همین امر اختصاص داره.
امیدوارم با ارسال مطالب ارزشمند و زیباتون پیرامون شخصیت مقام معظم رهبری در هر چه فعال تر کردن این بخش ما رو یاری کنید.
یکی از اصلی ترین حربه های دشمن در مبارزه با جمهوری اسلامی ایجاد وحمایت از فرقه های نوظهور و بدعتهای دینی ست. که با این روش سعی در تخریب روحیه ایمان ایرانیان که اصلی ترین مانع حضور بیگانگان در کشور می باشد، است.هر از چند گاهی در فضای نت پیغامها و ایمیلهایی ردوبدل می شود که ممکن است به دست شما هم رسیده باشد. ایمیلهای عجیبی که دقت در آنها انسان را به درجه ای از تعجب می رساند که خطر شاخ درآوردگی برای هرکسی وجود دارد!
یکی از این ایمیلها، تصاویری از یک خدای نو ظهور است!!!! خدایی به نام ابراهیم میرزایی که متولد 1318 در گرگان بود ودانش آموخته دانشکده افسری است و استاد کونگ فو، مبدع سبک «توآ» و جزو یازده استاد برتر این رشته ورزشی در جهان شناخته میشود. رهروانش مدعی هستند، نامبرده دارای دکترای فلسفه و فیزیولوژی است و از دولت فرانسه، نشان عالی لژیون دونور دریافت کرده است؛ مدارکی که تنها هوادارانش مدعی آن هستند و دریافت نشانهایی چون لژیون دونور نیز چیزی جز مزاح تبلیغاتی نیست.
نامبرده در رژیم پهلوی در گارد جاویدان خدمت میکرده که توسط هوادارانش به عنوان سوابق مبارزاتی پیش از انقلاب وی تلقی میشود و از دیگر ادعاهای پیروانش، میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
1- مسئولیت یک باشگاه ورزشی معروف پایتخت در اوایل انقلاب
2- کاندیدای نخستین دوره ریاست جمهوری
3- راهآندازی دانشگاه انشا در سال 58 با موافقت دولت آقای بازرگان
4- راهاندازی بیمارستان فیزیولوژی انرژی و روان پزشکی درد و درمان بیماریهای نادرمان» در ملارد شهریار
البته یکی دیگر از ادعاهای پیروان نامبرده، مجروح شدن وی در اوایل انقلاب توسط پاسداران است.
اما داستان واقعی مجروح شدن او این است که نامبرده در یکی از باشگاههای ورزشی در خیابان رودکی نرسیده به چهارراه آذربایجان کلاس آموزش کونگ فو دایر کرده بود. از شاگردان وی میتوان به شهید والامقام یاسر عیسی پور اشاره نمود ـ نامبرده علاوه بر قهرمانی جهان در این رشته مبدع سبک ببر خونین در کونگ فوست ـ وقتی در همان سالهای اولیه نامبرده مدعی امام زمان بودن مینماید، با همین شهید بزرگوار درگیر شده و مجروح میشود و از یک پا برای همیشه میلنگد!
در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری پس از انقلاب وی کاندید می شود اما به دلیل عضویت وی در گارجاویدان شاه از وی رد صلاحیت شده و همین باعث مخالفت جدی و مبارزه ی او با جمهوری اسلامی شد.
بنا بر این گزارش، میرزایی در سال 66 از راه کوهستان به ترکیه رفته.
وی پس از مدتی از ادعای مهدویت پارا فراتر گذاشته و ادعای الوهیت نمود!!!
با گسترش فعالیتهای میرزایی علیه جمهوری اسلامی سرانجام وی در سال 1363 دستگیر و پس از محاکمه به شش ماه حبس محکوم شد و پس از آزادی به گرگان مراجعه و به مدت 2 سال هیچ خبری از او نبود و مشخص شد وی در این 2 سال به شغل چوپانی مشغول بوده است. وقتی از او علت چوپانی را می پرسند وی در پاسخ عنوان می کند که یکی از مشاغل انبیا چوپانی است و آنگاه حضرت موسی را مثال می زند.
ادعای امام زمانی
پس از سپری شدن 2 سال، ابراهیم میرزایی در سال 65 به ملارد کرج عزیمت و با تکمیل ساختمان نیمه کاره خود آنجا را به بیمارستان فیزیولوژی انسانی تبدیل و مبادرت به درمان بیماران نمود و پس از مدتی با ادعای امام زمانی(مهدویت) عنوان کرد قیامت فرا رسیده است.
در همین زمان او سفیرانی را معین و آنها را به کشورهای مختلف از طریق سفارتخانههای آنها اعزام و برای هر کدام حکمی را نیز تهیه می کند و این سال را سال سفیران نامگذاری میکند.
میرزایی اعمال خود را وعدههایی میدانست که باید در زمانهای معین به انجام برسند و ارسال سفیران هم اولین وعده وی بود. هواداران وی در سال 66 مبادرت به تهیه فیلم ویدئویی می کنند که فیلم مذکور زندگینامه ابراهیم میرزایی تا سال 1366است و این فیلم با جمله «بسم الله الرحمن الرحیم» به پایان می رسد. در همین سال پس از ضربه سختی که از سوی نیروهای امنیتی به گروه میرزایی وارد شد وی به همراه جمعی از هواداران از مرز ایران وارد ترکیه شد و پس از دستگیری توسط پلیس این کشور به مدت 40 روز زندانی و پس از آزادی از زندان ترکیه وی به کشور آلمان فراری و اکنون نیز در این کشور به سر میبرد. پس از اقامت وی در آلمان هیچ کس او را ندیده و ارتباط غیر مستقیم خود را از طریق فردی به نام «بهنام چ» با داخل کشور و هوادارانش حفظ میکند.
ابراهیم میرزایی اندیشه های عجیب و غریبی در مقایسه با دیگر مدعیان دارد برای نمونه او در سال 1371 به یکی از مریدان خود در ایران دستور ساخت کشتی بزرگ را در مدت 2 ماه می دهد تا مریدان و هوادارانش را سوار بر آن کرده و در دریا سیر دهد. یکی از مهمترین ادعاهای میرزایی اداعای امام زمانی است که این ادعا به ادعای سلطان اسلامی و صاحب الامری و در نهایت الوهیت منجر می شود. او الوهیت را به خود منتسب میکند زیرا در این زمان خود را صاحب حکم کلام دانسته و می گوید تمام فرامین خلقت در همین کلام است.
موج فعالیت گروه میرزایی در سال 71 و 72در زنجان و در قالب 4 باشگاه آغاز شد که از فعالیت این باشگاه ها جلوگیری شد. این گروه تا سال 1374 در سکوت نسبی به سر می برد و به جز چند اقدام حاشیه ای فعالیت چندانی نداشت.از دیگر فعالیتها و اقدامات انجام شده توسط گروه میرزایی می توان به انتشار و تکثیر و پخش اعلامیه ای کفر آمیز و انحراف عقاید و باورهای مریدان اشاره کرد. این گروه پس از دوم خرداد 76 با شیوههای تبلیغی خاص مبادرت به جذب نیرو می کند و در سال 78 احکام و دستورالعمل های جدیدی برای هواداران ارسال و طی آن مقرر گردید تا فعالیت های گروه به صورت مخفی انجام گیرد.
با بررسی و تحقیق عمیق پیرامون فعالیتهای گروه طرفدار ابراهیم میرزایی آنچه که میتوان از مواضع و دیدگاه های آنها به دست آورد این است که هدف آرمانی این گروه براندازی نظام جمهوری اسلامی که به عنوان یک استراتژی با ادعای قیامت، پیامبری و صاحب الزمان بودن باورهای مردم را به صورت جدی مورد تهدید قرار دهند. تحقیقات حاکی از آن است که بخش قابل توجهی از امکانات و منابع گروه که در راستای فعالیت تشکیلاتی مورد استفاده قرار می گیرد در یکی از شهرها تمرکز پیدا کرده است. راه اندازی کتابخانه و معبد از دیگر فعالیت های مربوط به این گروه است. بنا بر آخرین اطلاعات از نامبرده که به سه سال گذشته برمیگردد، ظاهرا وی فوت کرده و دوستان جاهلش، هنوز منصب خدایی برای او تعبیه میکنند.
با نگاهی به مطالب :نگاهی به فرقه ابراهیم میرزایی!! و ابراهیم میرزایی مدعی الوهیت درگذشت
دانلود فیلم سرود مقاومت لبنان در استقبال از دکتر احمدی نژاد
فایل صوتی سرود مقاومت لبنان در استقبال از دکتر احمدی نژاد ***********************************************************
هفت آسمان را که به گردی ، هشتمین خورشیدش تنها از خراسان سر میزند.
ایرانی که باشی فخر می کنی به جهانیان که رئوف امامان را همسایه ای.
فاطمه معصومه و شاه چراغ و همین سبزقبای* خودمان، تنها بارقه ای از نور کبریایی اوست که صبح به صبح صورت دلمان را می نوازد و بی گمان قوت دست مجروح و دخیل دل دریایی امام خامنه ای به پنجره های ضریح نورانی رضاست که پرچم را تا ظهور به دوش خواهد کشید . ان شاءالله
* : محمد بن موسی کاظم (ع) معروف به سبزقبا ، امام زاده ای جلیل القدر و برادر امام رضا (ع) که به منظور تبلیغ افکار پدر جهت امامت برادرشان از عربستان به خرمشهر و سپس به اهواز و از آنجا به صورت غریب به دزفول آمده و مهمان خانه زنی می شود که فرزند مریضی دارد و با عنمایت ایشان شفا می یابد از آن پس عده زیادی از مردم به دست مبارک حضرت سبزقبا شفا یافتند . ایشان قبل از وفاتشان به پیرزن وصیت کردند نامه شان را به دست امام رضا(ع) که از راه دزفول عازم طوس بودند برساند. از آنجا که حضرت همیشه قبایی سبز رنگ به تن می کردند در بین مردم به سبزقبا شهرت یافتند.مزار ایشان اکنون در مرکز شهر دزفول مأمن زایران و ارادتمندان خاندان نبوت می باشد.
ای بهترین ناصر
رزمندگان مقاومت
بفرمایید ... بفرمایید
خوش اومدید... خوش اومدید!
سفر احمدی نژاد به لبنان و استقبال پرشور مردم عزیز لبنان از ایشان به تنهایی خاری بود بر چشم دشمنان اسلام که با شجاعت مثال زدنی دکتر در ایستادن در اتوموبیل و دست تکان دادن برای مردم و پاسخگویی به ابراز احساسات انها تبدیل به تیری شد که به قلب اسرائیل نشست و بزودی رگهای خونی او را یک به یک مسدود خواهد کرد...
این میان روی سخن با داخلی هاست که ایا خدشه دار کردن این اقتدار و عزت جهانی می ارزد به لجبازی ها و پست خواهی های داخلی؟
هرچند در نظام اسلامی راه انتقاد و امر به معروف و نهی از منکر هیچ گاه بسته نیست اما متاسفانه مشکل آنجاست که بسیاری از مثلا انتقادها ، نه انتقاد ، که انهدام هستند!
وای که چه دلنشین بود آن قسمت از سرود مقاومت که می گفت سلام ما را به رهبرمان برسان...