با چه رو نامه می نوشتید و
از کدامین خشم تش فشان گفتید؟
با چه رو در دیار اسلامی
از تجاوز به شیعیان گفتید؟
با چه رویی به روز عاشورا
هلهله کرده ،خیمه ها سوزید
شرم بر شما که با اینکار
قلب صاحب زمانه می سوزید
شرمتان باد یادتان رفته
پای این سفره ها نمک خوردید
شمر را رو سفید کردید و
گوی سبقت ز بولهب بردید
دستتان بی بلا که خوب پس دادید
امتحان جفا و نامردی
پیش پاتان دروغ لنگ انداخت
آن زمان که بهانه آوردی
ای تو میری که مدعی هستی
پیروی می کنی ز خط امام
در کجا از امام بشنیدی
این چنین نوکری کنی بر سام؟
فتنه آن هم به نام خط امام؟
جدّّّ او می کند ز بنیانت
توبه کن تا نمردی تو
ای که شیطان رود به قربانت
گوشه ای ز خشم امت را
در نه ده به چشم خود دیدید
بیش از اینها اگر که فتنه کنید
مرگ خود را چه زود می بینید!
***************************************** شعر از شاهد *****************************
صحبتهای کوبنده ی رئیس جمهور در حرم مطهر امام خمینیره) روح افتخار را در وجود هر آزاده ای زنده می کرد. این که رئیس دولت با این حرارت و اقتدار از آرمانهای نظام و امام و انقلاب بگوید و تأکید بر حرکت در جهت نیل به آنها نماید ، چیزی ست که ملتهای عالم آرزوی آن را دارند. تأکید بر پیروی از امام و رهبری و عشق به ولایت، اسلام خواهی، ظلم ستیزی ، عدالت و... در سخنرانی احمدی نژاد موج می زد و افسوس که این سخنان در هیاهوی پیش آمده به سبب ماجرای سیدحسن خمینی به فراموشی سپرده شد.
ماجرایی که هر چند از قلب پاک ملت نشأت گرفت و نتیجه مستقیم رفتارها و سخنان چند وقت اخیر خودجناب سید حسن و مدیران بنیاد حفظ آثار حضرت امام بود ولی نمی توان دست فتنه گرانی را که کمر به جدایی ملت و امام بسته اند را نادیده گرفت!
روی سخن من با جوانان پرشوریست که قلم به دستان عرصه ی نبرد سایبری هستند.
به هیچ وجه پندیده نیست که آزادی فکر خود را محدود به تیترهای این سایت و آن سایت کنیم. متأسفانه می بینیم که بعد از گذشت یک هفته هنوز بیشتر از نیمی از صفحه اصلی سایتهای مثلا مدافع نظام و دولت اختصاص به مقالاتی در رد (و نه نقد!) سید حسن خمینی دارد و با کمال تعجب کلامی از سخنرانی رئیس جمهور و تحلیل آن در آنها دیده نمی شود. من که نمی توانم این را اتفاقی بدانم!
اینگونه پرداخت همه سویه به ماجرای حرم امام به نوعی هل دادن سید حسن به آغوش فتنه گران است و نکته تأسف انگیز این است که در این چند روز علی رغم تحرکات ناخوش آیند سران فتنه در آستانه سالروز غلط بزرگشان! کمتر سخنی از آنان و افشای وجود نامیمونشان در وبلاگ های مذهبی به میان می آید و توان هموبلاگی هایمان در پرداختن به ماجرای حرم امام صرف می شود . مردم خودشان به بهترین صورت در روز 14 خرداد اعتقاد و درخواست خود را به گوش نوه ی امام رساندند و به قولی در خانه اگر کس است ، یک حرف بس است. بیایید با نوشته هایمان این آخرین فرصت تفکر را از سید حسن خمینی نگیریم.
امام خامنه ای معتقد به جذب حداکثری و دفع حداقلی می باشند.مسئولین انتظامی و قضایی نیز تا کنون با تکیه بر این نکته یکسال است که از دستگیری و مجازات سران فتنه و آشوبگران اصلی سرباز زده اند . البته ما نیز این کلام نورانی را با جان و دل پذیرفته و به آن ایمان داریم اما سوال ما از آقایان این است که شما که می گویید در حال اجرای جذب حداکثری هستید . کی إن شاءالله به دفع حداقلی می پردازید؟!!!
حال آنکه جذب حداکثری نیز باید در مواردی باشد که جذب سودی برای نظام و انقلاب داشته باشد. جذب افرادی مثل کروبی و خاتمی و البته موسوی و ... که حتی در زمان حضورشان در مسئولیتهای رسمی کشور هیچ گلی به سر نظام نزده اند چه سودی می تواند داشته باشد؟ و آیا به جز این افرادی کس دیگری در چارچوب دفع حداقلی مورد توجه حضرت آقا می گنجد؟
از نگاه این حقیر اگر جذبی باشد در مورد سید حسن خمینی صدق پیدا می کند . آن هم نه با ندید گرفتن اشتباهاتش بلکه با گوش زد کردن آنها و البته عدم توهین به او.
به نظر می رسد دستهایی نمی خواهد این سید متصل به امام را برای انقلاب نگه دارند! وگرنه می شد خیلی پیش تر از اینها همانطور که سران فتنه مدام با او دیدار می کنند و با او عکس می گیرند و صحبت می کنند ! افرادی خیرخواه به دیدار او رفته و با ملایمت و منطق ابعاد فتنه را برای او روشن سازند.
هرچند این بار نیز مردم بسیار جلوتر از مسئولین با شعار زیبای "وصیت حاج احمد ، پیروی از ولایت" اصل درخواست خود را از جناب سید حسن خمینی بدون هیچ حاشیه و رودربایستی ای به او انتقال دادند.
صحبتهای زهرا اشراقی، نوه حضرت امام و همسر محمد رضا خاتمی، بصورتی بسیار عجیب و تأمل برانگیز لزوم کارفرهنگی در این خانواده معظم را بسیار نمایان می کند. خانواده ای که بر خلاف موسوی و دارو دسته اش ، نبودشان قطعا از لحاظ معنوی به ضرر انقلاب خواهد بود. و این نکته ای ست که به نظر می رسد سالها پیش از این فتنه گران به آن پی برده اند.
سکوت کن بهتر است خانم کلینتون!
این هیاهو تو را خواهد ترساند.
حرفهای تو نمک می پاشد
زخم تازه نو شده ی جگرم را.
غزه، نوار کوچکی بود که
به گردن انداختی
با آویزی از خون،
حلقه محاصره را تنگ تر کن،
زودتر خفه می شوی!
دولت ها باور کنید مردم بیشتر از شما می فهمند!
سالهاست "نوکیا" نمی خرم، "نستله" نمی خورم
شما نفت بفروشید
جوجه ها آخر پاییز می شمارند
تیرهایی را که پول شما بر حلقوم صاحب کوچکشان زد.
(شعر از شاهد)
پ ن : حالم به هم می خوره از وعده راهپیمایی بعد از نماز جمعه! اول هفته جنایت شروع می شود ما آخر هفته اعتراض می کنیم!!!حتما خیلی ها هم این وسط خدا خدا می کنند که تا جمعه حمله ها قطع نشود که راهپیماییشان بیهوده نباشد!
بالانوشت: پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی در پی حمله جنایتکارانه رژیم صهیونیستی به کاروان دریائی امدادی
حمله نظامی اسرائیل به کشتی حامل کمک های انسان دوستانه هرچند کاری بسیار ناجوانمردانه و ددمنشانه اما از رویه این رژیم غاصب دور از انتظار نبود.
محکومیت جهانی رژیم صهیونیستی و اعتراضات مردمی سراسری کمترین واکنش قابل پیش بینی برای این حمله بود.
چیزی که باعث تعجب است واکنش اولیه کارشناسان ایرانی (تا قبل از پیام مقام معظم رهبری)نسبت به این جنایت می باشد. چرا که ملت ما بیش از 30 سال است که مجامع بین المللی را آزموده و وابستگیشان را به آمریکا و اسرائیل به خوبی درک کرده. پس بیان این حرف که سازمان ملل باید این جنایت را محکوم کند از سوی کارشناسان ایرانی بی معنی و حتی خنده دار به نظر می رسد!
حتی کودکان دبستانی ما هم می دانند که سازمان ملل هیچ گاه برضد اسرائیل دست به اقدامی نخواهد زد. این حقیقت تا بدانجا آشکار شده که امروز خود اسرائیلی ها هم هیچ ابایی از بیان آن ندارند و حمله آنها به کاروان حامیان حقوق بشر آن هم در جلو چشم جهانیان نشان از به سخره گرفتن تمامی معاهدات بین المللی ست.
در ایام ولادت و رحلت مرد بزرگ قرن و تاریخ معاصر حضرت امام خمینی(ره) قرار داریم. همو که برای تمام دنیا و برای حال و آینده ی آن راه کار ارائه داد.
امامی که می فرمود اگر اسلام در ایران سیلی بخورد دیگر در هیچ کجای دنیا سربلند نخواهد کرد. با این نگاه بی راه نرفته ایم اگر آنان که شعار نه غزه ، نه لبنان سردادند را عامل جنایات بی شرمانه این روزهای اسرائیل بدانیم و بهشان بگوییم : آجرکم الشیطان!
پ ن: دیشب(10/3/89) برنامه دیروز امروز فردا را با اشک دنبال می کردم. وقتی که می شود از بزرگی امام خمینی(ره) گفت، دیگر نیازی به اثبات کوچکی و حقارت افرادی مثل سران فتنه و جیره خواران خارج نشین نیست.
برنامه دیروز امروز فردا با حضور دکترسید عباس سلیمی نمین رئیس دفتر مطالعاتی تاریخ معاصر و حجه الاسلام احمد رهدار استاد حوزه و دانشگاه برگزار شد.
از ابتدا ی برنامه آقای سلیمی نمین ورود به مسائل اقتصادی را ابتدای انحراف برای مسئولین و سیاست مداران بخصوص نمایندگان مجلس عنوان می کرد و در مقابل حجت الاسلام رهدار عدم انجام بحث های نظری پیرامون عدالت و به عبارتی وجود مشکل در نرم افزار و سیستم اداری کشور را دلیل دزدی ها و ناراستی ها در نظام دانست.
آقای سلیمی با ارائه نمونه هایی همچون طرح دو فوریتی کاهش قیمت گمرکی اتوموبیل های وارداتی که به سود بسیاری از سرمایه داران تمام شد، معتقد بود ورود به اقتصاد باعث می شود که فرد سیاست مدار و قانونگذار دیگر خدمتگذار مردم نباشد و در واقع خدمتگذار خودش شود و به نفع خود یا سرمایه داری که خود را وامدار او می داند به قانونگذاری بپردازد و این عملا سیستم نظارت را فلج می نماید.
حجت الاسلام رهدار ،اما تا پایان برنامه معتقد بود که عملا امکان جداسازی اقتصاد و سیاست وجود ندارد و ما باید نرم افزار فرهنگی و اداری کشورمان را بگونه ای تغییر دهیم که حتی اگر دزدترین انسانها نیز وارد آن شوند امکان دزدی برایشان فراهم نباشد.
* به اعتقاد حقیر هردوی این بزرگواران درست می گفتند.
ولی متاسفانه اصلی ترین مشکل در افرادی که به آسیب شناسی و ارائه راهکار برای رفع مشکلات جامعه ما می پردازند این است که فراموش می کنند بیش از سی سال از انقلاب می گذرد و عملاً امکان توقف فعالیت ها و زندگی مردم برای اصلاح آن وجود ندارد! هر اصلاح و راهکاری باید در حین ادامه روند انقلاب انجام گیرد. به این معنی که نمی توان به بهانه این که در صدر انقلاب بحث نظری کامل پیرامون مسایلی صورت نگرفته اکنون به عنوان مثال فعالیت اقتصادی را متوقف کرد تا نرم افزار آن آماده گردد و در مقابل نمی توان چون دزدی زیاد شده بحث های نظری را کنار گذاشت و فقط به مبارزه فیزیکی با آنها پرداخت.
درواقع این دو حیطه هیچ منافاتی با هم ندارند و باید در عرض یکدیگر حرکت نمایند. محققان و پژوهشگران ما باید با تمام قوا به بررسی نظری انقلاب و ارائه نظریات و نرم افزار بپردازند و مسئولین اجرایی هم باید با تمام وجود به ایجاد سخت افزار خالی از اشکال بپردازند.
در بحث های دیگر همچون عفاف و حجاب، اعتیاد و ... نیز به همین صورت. نمی توان از عمل نیروی انتظامی به بهانه نقص در سیستم فرهنگی جلوگیری کرد(کاری که آقایان انجام دادند و هم اکنون به جایی رسیدیم که برای اجرای ابتدایی ترین احکام اسلامی در جمهوری اسلامی باید راهپیمایی کنیم!)
به مناسبت چهارم خرداد روزی که دزفول از سوی امام خمینی پایتخت مقاومت ایران نامیده شد
شهر من دزفول
شهر هزاران سال ایستادگی. شهر آب ؛ آوان من
شهر چهارم خرداد، یادم هست که دوم خردادیها تو را شهر آجر خواندند و من تعجب را از هر آجر تو می خواندم! آری تو دارالمؤمنینی و این نام را به هزاران نام پرتمتراق روشنفکرانه عوض نمی کنی. می دانم عزیز من ،تو موشک های بعثی را به جان می خریدی و قامت خسته از گذشت دورانهایت را آماج ترکش ها می کردی تا مؤمنینت گزندی نبینند اما...
دارالمؤمنین من ، مؤمنین نیز به تو می بالند. همانهایی که هشت سال مرگ را در همسایگیشان می دیدند و اما تو را تنها نگذاشتند. همانهایی که روی آوار خانه شان ، خانه ساختند و باز هم آوار شد و با ز هم ساختند تا تو ایرانی بمانی.
امروزی ها اما دلت را و دلمان را خون می کنند . همانهایی که دنیا و آخرت را در پست و مقام می بینند و ... دزفول من نمی دانی چقدر سوختم وقتی یک هموطن گفت: شما دزفولیها هشت سال از جنگ فرار کردید و بعد برگشتید و هرچه سهمیه بود قاپیدید"!!!!
چه باید می گفتم؟ باید می گفتم " تو کجا بودی وقتی باغچه پر از گلهای لاله واژگون و لادن و محمدی مان را زیرورو کردیم و به جایش سنگر ساختیم؟ می فهمی؟ سنگر ساختیم آنهم در حیاط خانه مان. آژیر قرمز را که می زدند معنایش آن بود که حمله هواییست و باید به پناهگاه برویم .پناهگاه یعنی همان حیاط خانه مان!
تا حالا دیده ای که هواپیما ( جنگی نه، همین سمپاش های خودمان) از چند متری سرت رد شود ؟ ندیده ای می دانم. اما من دیدم جنگنده عراقی در دومتری سرم بود. و بعد صدای انفجار و بعد خبر رسید دوستم در میان بازی کودکانه اش شهید شد."
دزفول من، می دانم که امروز نوبت من است، باید دینم را به تو ادا کنم. می گویند برگردی دزفول که چه؟ دزفول جای پیشرفت ندارد.می گویم برگردید تا بسازید بعد ببینید جای پیشرفت دارد یا نه! دزفول مظلوم من ...
شهر مقاوم، فرزندان امروزت حق دارند بدانند آنچه را برتو گذشت. ایام نوروز از سراسر کشور کاروانهای راهیان نور به سرزمین تو می آیند اما بی آنکه کلامی از تو بشنوند از جاده کمربندی راه فکه و طلائیه و خرمشهر را در پیش می گیرند.انگار کسانی هستند که می خواهند تو دیده نشوی!
اما تو هستی و خواهی بود
گفتم :جوانان دزفول هم حق دارند از برنامه های فرهنگی که برای کاروانهای راهیان نور تدارک دیده شده بهرهمند شوند. گفتند : شما را بعد از رفتن کاروانهای سایر شهر ها می بریم!! گفتم: آنوقت که دیگر برنامه ای نیست؟می رسیم سر زمینی پر از ظرف یکبار مصرف! و آنوقت بیشتر دلمان آتش می گیرد از مظلومیت سرزمین مادریمان که آشغال دانی تهرانی ها شده.گفتند : همین است که هست!
دزفول عزیزم ، می دانم هیچ کدام از این بی مهری ها ذره ای از عشق تو و مردمانت به ولایت و انقلاب نمی کاهد و با آجر به آجر دیوارهای چندصد ساله ات فریاد می زنی: تمام هستیمان فدای یک تار موی امام خامنه ای...
دوم خرداد یاد آور اشتباهی بزرگ در عرصه سیاسی ملت ایران. اشتباهی که تا سالها بعد همچنان پاگیر این مرزو بوم خواهد بود. اوضاع آشفته فرهنگی،وضع نامناسب و اسف بار عفاف و حجاب ، حضور مدیران نالایق و در بسیاری از موارد مغرض آن هم در عرصه ی پر اهمیتی همچون فرهنگ چنان ضربه ای به ستونهای فرهنگ چندین هزار ساله ی ایران عزیز وارد کرده که همچنان از لرزه نه ایستاده .
اینجاست که باید برای چندصدمین بار ضرورت بصیرت و شناخت عرصه از سوی تک تک افراد جامعه را گوش زد کرد .بصیرتی که با وجود شعارهای پررنگ و لعاب و دهن پر کن و به ظاهر زیبای انتخاباتی ، امکان شناخت اصلح را برایمان فراهم کند.
هرچند دوم خرداد را می توان معلول عملکردهای غلط دولت پیش از آن نیز دانست (که البته بی راه هم نیست!) اما این نارضایتی نیز دلیل موجهی برای ثبت نام فردی نالایق تر در برگه رأی و در واقع از چاله درآمدن و به چاه افتادن نمی باشد.
برخلاف عده ای که می گویند از بین بدو بدتر ، بد را انتخاب کردیم به عقیده حقیر این گونه توجیهات با توجه به شعارهای کذایی جناب خاتمی در تبلیغات انتخاباتی نظیر آزادی ،که گمان نمی کنم کسی به جز بی بندوباری و آزادی از نوع غربی برداشت دیگری از آن داشت مگر آنکه قصد خود گول زنندگی داشته باشد! کاملا بی مورد و غیر قابل قبول می باشد.
اللهم اخرجنا من الظلمات الوهم واکرمنا به نور الفهم , اللهم افتح علینا ابواب رحمتک
و انشر علینا من خزاین علومک , برحمتک یا ارحم الراحمین
چند وقت پیش یه شعرواره! سروده بودم و توی وبلاگ زدم که مورد توجه قرار گرفت و از سراسر دنیا! درخواست اومد که : تو رو خدا ادامه ش بده . منم که خراب رفیقم و رفیقام همه خراب! گفتم چشم اینم کاملش...
یاور وبلاگی من / با من و همراه منی
پیرو خط رهبری/ تو یار آگاه منی
فضای سایبری ما / هرزه تموم قلماش
خوب اگه خوب بد اگه بد/ مرده دلای بلاگاش
هک نشه سایت من و تو / لینک دلت رو خوب بپا!
تو جنگ نرم سایبری / تنها نشه یه وقت آقا
یاور وبلاگی من / لایکر پست های منی
فیدخوان تو جای منه / هم صدا هم پای منی
قلم به دستای تو و / جهان به زیر قدمات
بصیرت و مقاومت / دو بال پرواز برات
با من و تو باید بشه / فضای وب جای خدا
(راهی بشه تا برسیم / به عرش اعلای خدا)3
شعر از شاهد
نمی شه همه چیز رو به دولت واگزار کرد. جمع آوری تاریخ یه جورایی وظیفه همه ماست. هیچ می دونستید تا چند سال پیش بودن یه نسخه از آرشیو سالانه روزنامه های پرتیراژ کشور توی هر کتابخونه ی عمومی ای ضروری بوده و بعد تو دوره اصلاحات تمام این کتابچه ها رو از کتابخونه ها جمع می کنن؟ خیلی اتفاقی یکی از این کتابها مربوط به چند ماهه اول انقلاب از روزنامه کیهان(که لای کتابهای قدیمی کتابخونه محلمون قایم شده بود و از تیررس اصلاحات!!! فرهنگی اصلاحاتی ها دور مونده بود) به دستم رسید و با خوندن فقط چند تیتر اون شناخت شخصیت و افعال حال حاضر خیلی از آقایون برام راحت تر شد! ساده اندیشیه اگه این جمع آوری رو بدون برنامه ریزی بدونیم. این دقیقا حذف تاریخ و دورنگه داشتن نسل جوان از واقعیت هاست که نتیجه ش می شه اردو کشی های خیابانی پس از انتخابات.
کتاب "دا" را می خواندم. با اینکه خیلی وقت بود موقعیت خواندنش برایم فراهم بود ولی هیچ انگیزه ای برای خواندنش نداشتم.بالاخره چند وقت پیش از کتابخونه امانت گرفتم و شروع کردم به خوندن، فقط به خاطر اینکه خونده باشمش!
راستش رو بخواین تا پایان کتاب هم منتظر این بودم که حسی مثل سایر افرادی که کتاب رو خندن بهم دست بده و اشکم سرازیر که بشه هیچ ، بند هم نیاد! ولی نشد.
یا من خیلی سنگ دل شدم یا بقیه زیادی... به هر حال نگارش کتاب هیچ اشکالی نداشت و حتی خوب هم بود اما فکر اینکه خب جنگه دیگه از این صحنه ها پیش میاد باعث می شد که خیلی احساساتی نشم.
وسطای کتاب بود که فهمیدم این کتاب عالیه! و تصمیم گرفتم یه نسخه از اون رو تهیه کنم و برای خودم داشته باشم نه به عنوان یه رمان، بلکه به عنوان یه سند تاریخی. برای اینکه وقتی بچه م بزرگ شد سندی از روزهای جنگ براش داشته باشم.
خلاصه یهو ترس رفت تو دلم که نکنه یه وقت چندین سال دیگه همچین کتابهایی رو هم از کتابخونه ها حذف یا بقول خودشون وجین کنن!
بگذریم ... به دلم افتاده بود خوندن کتاب تا سوم خرداد طول می کشه ولی یهو سرعت مطالعه م بالا رفت و این میون خبر رسید "شهید علی هاشمی" برگشت... کتاب "دا" امروز تموم شد . درست تو روزی که سردار مظلوم هور تو خاک تفتیده خوزستان جاودانه شد...