خدماتی که دولت یا شرکتهای مختلف خصوصی به کارمندانشان ارائه می دهند به هیچ وجه لطف نیست بلکه می توان آن را به نوعی قدردانی و انجام وظیفه دانست.
تأسیس بیمارستانها و درمانگاه های تأمین اجتماعی که ملزم به ارائه سرویس رایگان به بیمه شدگان می باشند از این دست خدمات می باشد.
متأسفانه مردم با مراجعه به این گونه مراکز با برخورد بسیار بد و توهین آمیز پرسنل آنجا روبرو می شوند . برخوردهایی که به دور از شأن اجتماعی و حتی انسانی مراجعه کنندگان می باشند به گونه ای که انگار با مشتی گدا روبرو هستند! حال آنکه هر کدام از مراجعه کنندگان هم طی سالهای متمادی ماهانه حق بیمه ی خود را پرداخت نموده و هم در قبال دریافت این بیمه برای این مملکت کار می کند.
متأسفانه نوع برخوردها در کشورما به گونه ای شده که به مصداق آن ضرب المثل قدیمی " آستین نو بخور پلو" انگار تنها در مراکز خصوصی و با پرداخت هزینه های آنچنانی باید انتظار احترام را داشت....
آیا ما همان مسلمانانی هستیم که پیامبرمان با فقیرترین و ژنده پوش ترین افراد جامعه همسفره می شد و احترامی همچون ثروتمندان برای آنان قائل بود؟
جالب اینجاست که پرسنل مراکز خدماتی انگار از جیب خودشان دارند برای مراجعین خرج می کنند و فراموش می کنند که آنها هم مثل سایرین فقط کارمند دولت هستند و بس!
اگر هرکدام ما در هر موقعیتی که هستیم کارمان را درست و با اخلاص و برای خدا انجام دهیم باور کنید مشکلات جامعه حل می شود. مسئولین هم آدمهایی مثل ما هستند. باور داشته باشیم یک مسئول بد، روزی کارمند بدی بوده!
****دوستانی که قصد شرکت در این طرح را دارند در کامنتها اعلام حضور نمایند.****
در پی شدت گرفتن بحرانهای جهانی و نیز ظلم و ستم فراوان به مسلمانان ـ و بویژه شیعیان در بحرین، عربستان، آذربایجان و پاکستان تعدادی از طلاب حوزه علمیه قم و نیز فعالان سایبری حزب الله، برنامهای تحت عنوان 40 روز دعا و تضرع برای تعجیل در فرج را برنامهریزی کردهاند.
این برنامه از روز اول ماه ذی الحجه آغاز و تا روز عاشورای امسال ادامه خواهد داشت و میتواند به شکل فردی و یا در هیأت های مذهبی انجام شود.
متن بیانیه این حرکت به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم انا نشکو الیک...
ضجه جهانی برای نجات
بیا دمی بنشین زارزار گریه کنیم
بیاکه که ازغم هجران یارگریه کنیم
زسوز ناله بلبل بهار میآید
بیا برای فراق بهار گریه کنیم
به ندبه امت موسی گرفت حاجت خویش
یک اربعین بنشین تا هزار گریه کنیم
امام صادق علیه السلام فرمودند: «فلما طال علی بنی اسرائیل العذاب ضجوا و بکوا الی الله اربعین صباحاً فاوحی الله الی موسی و هارون یخلصهم من فرعون فحطّ عنهم سبعین و مأه سنة، هکذا انتم لو فعلتم لفرج الله عنا، فاما اذ لم تکونو فان الامر ینتهی الی منتهاه» ؛ یعنی: «زمانی که عذاب بنی اسرائیل طول کشید، آنان ضجه زدند و چهل صبح به درگاه خدا گریستند و ضجه کردند. پس خداوند پس 170سال در فرج آنان تعجیل کرد و به موسی و هارون وحی نمود که آنان را از فرعون خلاصی بخشند. هم چنین شما اگر چنین کنید، خداوند فرج ما را می رساند و اگر مانند آنان نباشید، امر ظهور به انتهای زمان معین خود میرسد». (تفسیر عیاشی جلد 2 صفحه 154)
بنا بر این دستور، 40 روز ضجه و گریه جهانی به درگاه خداوند میکنیم تا در ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) تعجیل فرماید. برای وحدت رویه و از آنجا که دعای جمعی اثر بیشتری دارد و در این روایت هم به آن تصریح شده است زمان این 40 روز از اول ذی الحجه تا روز عاشورا پیشنهاد میگردد.
پس بیایید همناله با شیعیان جهان ـ بویژه در بحرین، عراق، عربستان، یمن، پاکستان، هندوستان، آذربایجان، سوریه و لبنان ـ با توجه به طول هجران و غیبت مولایمان و شدت اضطرار خلق به سوی منجی الهی، به صورت فردی، خانوادگی و هیئتی دست نیاز به سوی خداوند مجیب و قریب و مهربان برداریم.
از اعمالی که میتوان در این 40 صبح تضرع انجام داد "دعای فرج (عظم البلاء)"، "زیارت عاشورا"، "دعای علقمه"، "دعای عهد"، "دعای ندبه" و " زیارت ناحیه مقدسه" و نیز "روضه امام حسین علیه السلام" است.
****دوستانی که قصد شرکت در این طرح را دارند در کامنتها اعلام حضور نمایند.****
شاهد ، خبرگزاری ابنا ، پایگاه جامع امام مهدی (عج) ، بهاره، اویس ، حروف سیاسی ، رحمت خدا ، سینه سرخ ، میثم ، ...
هنوز دیپلمش رو هم نگرفته بود.مادر اصلا راضی به جبهه رفتنش نمی شد. راستش رو بخواید نه تنها مادر بلکه همه ی فامیل هم مطمئن بودند عبدالحسین انقدر پاکه که تا پاش به جبهه برسه شهادت رو شاخشه....
با هر زحمتی بود لباس و تفنگ پسرخاله ی شهیدش"هوشنگ آراسته نیا" رو برداشت و راهی جبهه شد...
خبر پیروزیهای عملیات فتح المبین تو شهر پیچیده بود و اما خبری از عبدالحسین نبود. می گفتن جزو بچه های تخریبه و بعد از عملیات هم برای پاکسازی میادین مین باید حضور داشته باشه.
پیش از ظهر نهم فروردین 61 .... مادر کنار شیر آب حیاط نشسته بود و غرق در افکار خودش سبزی هاش رو پاک می کرد.....
ناگهان برق نوری چشمهاش رو گرفت.سرش رو بالا آورد. خدای من این مرد کیه؟ از کجا اومده ؟ چطور وارد خونه شده ؟ مرد پسری رو روی دستهاش گرفته بود . پسری که از شکمش بارقه های نور با آسمون می رفت . مادر بی اختیار به یاد عبدالحسینش افتاد... خدایا می دونم خودش دوست داره شهید بشه پس منم راضی ام فقط قسمت می دم جنازه ش رو خاک دشمن نمونه . جنازه ش رو بهم برگردون..... به خودش که اومد نه مردی بود و نه پسری.
بعدها همرزمان "شهید عبدالحسین گندمچین" زمان شهادتش رو دقیقا همون لحظه عنوان می کردند. لحظه ای که مادر اجازه ی شهادتش رو داد.
روحش شاد
پ ن: عملیات فتح المبین و رمز "یازهرا (س)" برای من جور دیگه مقدسه....خداکنه لیاقتش رو داشته باشم.
امشب شب تولد زمینه...
زمین ... همین زمین خاکی معصوم مظلومی که سالهای ساله شاهد اومدن و بودن و رفتن ما آدماست.
تا حالا پیش خودتون فکر کردین که زمین در مورد ما چی فکر می کنه؟ چه احساسی داره وقتی موقع عصبانیت محکم مشتمون رو روی سینه ش می کوبیم و دق دلیمون رو روی اون خالی می کنیم؟ یا چطور نگاهمون می کنه وقتی صاف صاف روش راه می ریم و پابرهنه می پریم وسط ذکر گفتنش و گناه می کنیم؟
آها اصلا بیاید یکم روشنفکر بازی دربیاریم و از این زاویه به موضوع نگاه کنیم! زمین چه حسی داره وقتی به زور دلش رو سوراخ می کنیم و نفتش رو بیرون می کشیم و بعد آشغالامون رو خیلی با کلاس تحویلش می دیم؟
اگه با معیارهای ما زمینیا بخوایم مسئله رو بررسی کنیم فکر کنم خیلی وقت پیش باید زمین از زمین بودن خودش استعفا می داد اما زمین ما آسمونی تر از این حرفاست.... رو حرف خداش حرف نمی زنه ..... خدا بش گفته زمین باش پس با عشق، عاشق زمین بودن خودشه.
بیاید یکم زمین باشیم.
اعمال شب و روز دحوالارض فراموش نشه. دعامون کنید
هر روز می پرسم تورا در اوج دلتنگی
آیا تو می بینی مرا در را که می بندی؟
پای دلم ماندست لای در؛ مسلمان
با من نگو در قافیه انگار می لنگی
(شعر از شاهد)
پ ن1: آقا جون هر روز نذر سلامتیتون 14تا صلوات می فرستم تا سفر کرمانشاه بتون خوش بگذره....
پ ن2: مردم آمریکا و فرانسه و کانادا و ... خلاصه خیلی جاهای دیگه ریختن توی خیابون و اعتراض و اغتشاش می کنن ولی انقد حساب سرشون می شه که بگن " ما 99 درصدیم" نه اینکه مث بعضیا بگن " ما بیشماریم" !
پ ن3: این روزا درگیر یه حادثه ی اکشن شدیم دلم قیلی ویلی میره که بگم ولی چه می شه کرد گفتن نگید :دی دعا کنید
نیو پی نوشت! : این متن قشنگ بی یار عزیز رو از دست ندید ارجعی الی ربک...
شیخ بی ریشه بر بالای منبر رسول الله بدجور تداعی می کند حدیث میمون را!
آی وهّابی نه بهتر بگویم آی آمریکایی نه بهتر تر بگویم آی صهیونیست پای کثیفت را بردار از روی منبر مهربانترین خلق خدا. درودیوار این شهر هنوز خوب به یاد دارند حدیث غدیر و منزلت و ثقلین را..... اما هرچه به ذهنشان فشار بیاورند یادشان نمی آید چیزی از تو شنیده باشند جز همان حدیث میمون...
بر زبان کثیفت راندی "شیعیان را باید کشت" و خیال کردی خیلی مردی ! اما یادت نبود کلام امام خمینی که : "بکشید ما را ملت ما بیدارتر خواهد شد"
شهادت که آرزوی ماست ....اگر می بینی با تو راه می آییم اقتدایمان به سکوت مولا علی ست اما بالاخره نهروان هم روزی دارد.....
خانه دار و بچه دار، بدوید بدوید.... ثبت نام حج عمره را از دست ندهید ..... با پول ما تانک های سعودی زنان بحرینی را زیر می گیرند خب به ما چه..... نماز جمعه ی ریاض و مدینه با لعنت بر شیعیان شروع می شود و به پایان می رسد خب به ما چه...... جلوی چشم این همه شیعه وجود مقدس امام زمان را زیر سوال می برند خب به ما چه .... دل آقا چو شکستند خودش می آید ...... خجالت هم چیز خوبی ست!
منکه چیزی نمی دانم اما فکر ناقصم به من می گوید آن همه حدیث که فلان کار برابر چندین حج مقبوله است و بهمان کار هزاران حج و عمره همراه با رسول الله تنها تلنگری ست برای این روزهای ما که آی شیعه ی دو آتشه :
کعبه سنگ نشانی ست که ره گم نشود حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست
دلت غم آهو را تاب نیاورد ..... بحرین، سرشار آهوست..............
پلاکارد دست گرفته اند ...
خیابان ها جای سوزن انداختن نیست....
از ته دل شعار می دهند و فریاد می زنند.....
همه چیز برای حکومت تو آماده است...
واژه ها تو را می خواهند...
...................................اینجا، قلب من.
منتظر عشقت که باشی ثانیه.... نه!.... هزارم ثانیه را می شماری.
آن وقت می فهمی
این همه فریاد العجل دروغ ترین دروغ دنیاست.
ببخشید دیگه این چند روزه نبودم!
سرگرم جابجایی از منزلی به منزلی دیگر از جایی به جای دیگر، طول کشید چون این خانه مهیای آمدن ما نبود، این خانه را فرش نکرده بودیم، تاریک بود و چراغی نداشت، برای زندگی جدید هم مهیا نبود! و از همه مهمتر اینه که اینترنت هم نداریم! مقداری از وسایلمون رو نیاورده بودیم! و گذاشته بودیم! نمیدانم چند صباح در این منزل جدید آرام و قرار می گیریم اما امیدوارم در این سفر سربلند بیرون بیاییم،
هنوز نمیدانم چقدر مهیای سفر آخرتم؟ اما میدانم که برای رفتن به آن سفر اینقدر مهلت نمی دهندم که در آن لحظه توشه ای دیگر با خود بردارم.
خدایا به تو پناه میبرم از شر شیطان و شیطان صفتان رانده شده از درگاهت!
التماس دعا